حسینحسین، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره

حسین کوچولوی ناز گل گلی

حسین وجنگل

جمعه صبح بود عمو هاسر به قول حسین زنگ زد بریم جنگل حسین مث برق پرید بریممممممممممم نذاشت ما نظر بدیم حسین انقد سردش شده بود هستی رو محکم بغل زد ...
28 ارديبهشت 1393

حسین وبازم تب لت

نمیدونم اون کسی که تب لتو ااختراع کردو چی بگممممممممممم معتاد یعنی حسین حسین یعنی معتاد خیلی جالبه بعد خوردن هر لیوان اب بره وزن کشی انقد خندش گرفته امیر زضا هم زور کرده بخنده باهاش هههههههه اوج خندش هههههههههههه اینم کادوی حسین به بابا سعید به مناسبت روز پدر بابای تا اپ بعدی به خدا میسپارمتون   ...
28 ارديبهشت 1393

حسین وفلاکس اب

یه چند روزی بود رفتیم خونه مادر جون حسین هم حسابی اتیش سوزوندددددددددد یعنی کاری نبود که نکرده باشه حسین زیر درخت البالو اینم بلاهایی که سر فلاکس اب اورد همه فک کردن فلاکس اب میده وخراب ههههههه اینم گلایی که حسین غروب میرسه به خدمت همشون   ...
28 ارديبهشت 1393

حسین اقا وسوختگی پا

حدود یه هفته قبل حسین با موتور باباجونش .بابای من رفت دور زدن که همین رسیدن نزدیک خونه دیدم صدای جیغغغغغغغغغغغ حسین میاد بلهههههههههه پاها حسین خان خورد به اگزوز موتور وحسین شد دشمن بابام ههههههههههه یادم رفت قبلش بگم اونایی که دل ندارن نبینن .فقط خاستم بگم حواستون باشه هنوز این پاش خوب نشده پای دیگش هم تو جنگل سوخت   ...
28 ارديبهشت 1393

سلام سلام

کلی نوشتم همش پریدددددددد الان حال من اینه  ولی عیب نداره دوباره مینویسم این روزا حسین اقای ما علاقه شدیدی به خوردن کیم عروسکی پیدا کرده اونم فقط عروسکی با دو چشمممم یعنی بریم مغازه نداشته باشن قیامتی میشه ...
28 ارديبهشت 1393

سلامممممممممممممم

سلام به پسر خودم .تو پست قبلی یادم رفت بگم یه پیتزا یاد گرفتم از نت کلا همش دوس داری بخوری هفته ای چند بار سفارش میدی البته بدون سوسیس کالباس   نوش جونت گل پسر م م م م م م م م م ...
10 ارديبهشت 1393

سلام با تاخیر

اوللللللللللللللل بیام خبر بدمممممممممممممم تا یادم نرفته همه جیغغغغغغغغغغغغغ دست هورااااااااااااااااااااااااااااااا بالاخره حسیننننننننننن رفت کلا .بر خلاف اونی که هی گفت نمیرم کلاس نمیرم خیلی علاقه داره سه شنبه ها  شنا .روز های زوج هم زیمیناستیک یا به قول خودش زیمیلاستیک پسرم عاقل شده .ههههههههههههههههههههههههههههه عاقلم میشه امروز صبح از خاب بیدار شد دیدم اقااااااااا داره ارایش میکنه .سر پیری معرکه گیری لباساروووووووووووووووووووو میخاد سایه بزنه به چشماش اقا     به بهههههههههههههههه ببینه بارون میاد یا نه اینجا هم قهر کرده طبق معمول اینم داداشی حسین اقای کلاه ...
8 ارديبهشت 1393
1